بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

بهار زندگی من

4040

سارق خونه

چند روزه ما تو خونمون تلویزییونو با دستگاه خاموش روشن میکنیم اخه کنترل نداریم  یعنی نه که نداریم داشتیم خدا بیامرزه ....همین جا به کنترلای خونه اطلاع میدم هرچه سریع تر خودشو رو کنند از این بس ما هواشونو داریم ..اخه نمیدونم این چه دردیه به جون بهار افتاده عشق کنترل زده به سرش.. این کنترلای خونه رو تو بغل میگیره و دایما حمل و نقلشون میکنه اخه یکی نیس بگه تو از کنترل چه سر میاری الانم چند روزه به طور ناگهانی و یهویی غیب شدن البته میدونیم اینا زیر سر کیه بهشم فرصت دادیم تا اخر وقت قانونی امشب بهمون تحویل بده ولی مثل اینکه تهدید هم اثر نمیکنه باید از راه مسالمت امیز وارد بشیم .این که چیزی نیس چند تا قلم جنس دیگه هم تو خونه به سرقت رفته...
23 اسفند 1392

بهار نگو بلا بگو

این عکس متعلق به یه وروجک خرابکار میباشد ......حتما میگید جریان چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان خدمتتون میگم چند روز پیشا خونه مامانم بودیم .......یهو دادشم گفت گوشی منو کسی ندیده و نگاهای همه رفت طرف بهار ....اخه دیگه مشخصه وقتی چیزیی ناگهانی و یهویی غیب میشه زیر سر کیه .....از اونجایی که مجرم به صحنه جرم برمیگرده من گفتم باید از راه دور کنترل نامحسوسمونو فعال کنیم ببینیم کجاهه بیشتر میره .......موقع ناهار بود بهار بشقاب غذاشو برداشت و بدو بدو رفت و اومدو و با یه قیافه حق به جانب گفت ماما اپو ....(یعنی مامان تموم شد) و من دوزایم افتاد که این بشقابم به عقوبت گوشی دااشم مبتلا شده به خاطر همین وقتی لیوان رو برداشت و گازشو گرفتو بدو بدو دیدم د...
23 اسفند 1392

بهارزندگی من

من شعرم ....نفسم....وجودم.........به چشمان تو بند است.....هرگز نبندشان...... الهی قربون اون شیطنت هات بشم ....بهار زندگی من .....خوش به حال زیباترین فصل سال... فصل خدا که هم نام تو هستند ....بفیه عکسای دخمل خوش تیپم ادامه مطالب......... ...
23 اسفند 1392

ترس از نوع بهاری

از اونجایی که این وروجک ما کم تو خونه سر و صدا نداره.............وقتایی که برای دوقیقه هم که شده صدای مبارکش بیرون نیاد ظن من قوی میشه که این بچه در حال انجام یه کاریه که بعدش خرابی به بار میاره ....... و من خیلی روی سکوت یهویی خونه حساسم چون بعدش صحنه های جانانه ای رخ میده چند روز پیشا تو خونه سکوت مطلقی ایجاد شد و من ترسون و لرزون که این بچه الان کجای خونس و داره چه خرابی به بار میاره عین وحشت زده ها کل خونه رو زیر رو کرد ......وای خدا .......تو اشپز خونه ....نه نبود ....توی شاه نشین ...... نه بازم نبود ......توی تک تک اتاقا ...وای نه اونجا هم نبود و من نفسم بالا نمیومد که کجا ممکنه غیب شده باشه تا اینکه یهو دیدم پشت ماشینش ...
23 اسفند 1392

نرم نرمک میرسد اینک بهار

                         بوي باران، بوي سبزه، بوي خاک شاخه‌هاي شسته، باران خورده پاک آسمان آبي و ابر سپيد برگهاي سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهاي شاد خلوت گرم کبوترهاي مست نرم نرمک ميرسد اينک بهار خوش به حال روزگار ... خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه هاي نيمه باز خوش به حال دختر ميخک که ميخندد به ناز خوش به حال جام لبريز ازشراب خوش به ح...
23 اسفند 1392

چوب خدا صدا نداره!!!!!!!!!!!

میگن چوب خدا صدا نداره .......امروز داشتم قبل از اینکه حسام از سرکار بیاد با خودم نقشه های شومی میکشیدم که چه طور من و بهار بترسونیمش و یکم اذیتش کنییم و بخندیم خلاصه هینطور که تو سرم نقشه های خبیث میکشیدم و کودک درونم خیلی فعال شده بود یهو پام رفت روی یه تیکه از اسباب بازیهای بهار وبقیشو خودتون تصور کنید ...................همه ی نقشه هام پر پر شد تا الان همینطور پام درد میکننه اون لحظه فقط خودمو کترل میکردم گریه نکنم.. نکته اخلاقی:ادم نباید جناب شوهرشو بترسونه ...وگرنه دچار عقوبت میشه حتی فکر کردن به جریان ظهر هم برام دردناکه ...
23 اسفند 1392

حاجیه بهار یه دنده

حاج خانوم نماز روزه ها قبول....التماس دعا ای وای حاج خانوم ...مهر میخوری؟؟؟گشنه ای؟؟؟ مامانت غذات نداده؟؟؟؟؟؟؟نکن بچه جان نکن ...به زبون خوش نکن خب مهر خوردی ازت گرفتم گفتم بچه جان به زبون خوش نخور ..حاج خانوم با این فهم و کمالات مهر میخوره/نچ نچ نچ نچ حاج خانوم ماتم نگیر ..... خدا ازم نگذره که تو رو ماتم زده کردم ...خب بچه جان جنبه داشته باش   پ ن : هرگز به بچتون چیزی ندید که وقتی میگیرید  جنگ جهانی به پا بشه..از ما گفتن....بعــــــــــــله پ ن2:جیغ همچنان کشیده میشود گوش ها در حال کر شدن است.... اقا تسلیم نه مشکل نداره بهشون بدید برای حفظ ارامش و اعصابتونم که شده یه جاهایی کوتاه بیاید...
23 اسفند 1392

بهار متحول شده

بهار از حموم میترسه ...البته میترسه نه میترسید ............یه دست به افخار بهار بزنید تا بگم جریان چیه........ بهار هر موقع حموم میبردمش از اولی که پای مبارک به سرامیک کف حموم میخورد اتومات گریش میرفت هوا حالا هرچی خرسی و اردک و جک و جونور تو اتاقش میدیدم که قالب حمل توی حموم باشه بر میداشتیم تا بریم حموم ...خلاصه یه کاروان عروسک توی حموم میبردیم که وقتایی جای من و بهار دیگه تو حموم نمیشد یه وقتایی هم بهار لا به لا ی اینا گم میشد....امروز دیدم نه این بچه فوق العاده کثیفه بعد اینکه کلی اهنگ حسنی رو با چند تاتغییر مثل ....(بهار نگو بالا بگو تنبل تنبلا بگو)یعنی هرچی حسنی بود تغییر به بهار کرده بود ..روخوندیم تا شاید  خجالت بکشه و...
23 اسفند 1392

سارق زنجیره ای

چند روزی بود سوییچ ماشین حسام یهویی (کاملا دقت کنید یهووووویی)گم شده بود همه جای خونه رو من و این حسام نگون بخت گشتیم ...خونه رو انگار وارونه کردیم و هیچ خبری از سوییچ نشد که نشد تا اینکه حسام به شخص شخیص وروجک مشکوک شد از اونجایی که خیلی تا حالا چیزی تو خونمون گم شده(یهوویی) ....شک و ظن ما رفت طرف وروجک و سعی کردیم محل های رفت و امد این وروجک رو کنترل کنیم ...بعد از چند روز جستجو وقتی دیدیم جستجو و تفحص به جایی نرسید بیخیال قضیه شدیم ....تا اینکه امروز وقتی در کشوی بایینی لباسای بهار رو باز کردم چنان شعفی منو در بر گرفت که گفتم :حسام  جسام گفت :بله  گقتم : حسام دوباره گفت :بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم :کلیدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!...
23 اسفند 1392

بهار نفس بابا میشود

یعنی این تقلید بچه ها ستودنیه .....چند وقت پیش بهار عمو پورنگ میدید یه جاییش هست نفس بابا که نی نای نای میکنه ....حالا این بچه منم میشه نفس بابا و هی دور خونه میگرده و میگه نی نای نای نی نای نای و من محو این تقلید وروجک قرار میگیرم و انقدرم سرشو تکون میده که سرگیجه میگیره و یه گوشه خونه منهدم میشه تازگیا نصفه شب که بلند میشه اب یا شیر بخوره با اون چشمای بسته(تصور کن) نفس بابا میشه و میگه نی نای نای نای....اینم قیافه من نصفه شب اینم بهار ...
23 اسفند 1392